داستانِ حنظله

حنظله کودک 10 ساله فلسطینی 

زاییده ی ذهن ناجی العلی، کاریکاتوریست فلسطینی؛

حنظله‌ای که نه زیباست و نه شیک و پیک!

پسری یک دنده و لجوج و پابرهنه

با شانه‌هایی آویزان و دست‌هایی گره خورده از پشت!

باخودش عهد کرده به هر کسی دست ندهد!

مصمم قدم می‌زند! به راه آزادی و آزادگی!!

او را دست کم نگیرید… بعد از مدت کوتاهی،

آنقدر قدرتمند ظاهر شد که دشمنش مجبور شد ناجی العلی را در سال 1987 در لندن ترور کند! 

مگر یک محصول فرهنگی چقدر می‌تواند بُرش داشته باشد؟! 

چقدر می‌تواند به دشمن زخم بزند که دیگر طاقتش از این اثر طاق شود؟!

استکبار، در حقیقت مشکلش با مقاومت صرفاً در نظام سیاسیِ نیست! بلکه از مقاومتِ این انسان فلسطینی در هراس است وگرنه شیرخواره‌ها را چه به سیاست! او با «آزادگی» مشکل دارد و آزادگی جوهره «انسان» است! او «انسان» می‌کُشد؛ مشکلش «انسانیّت» است… که خداوند فرمود: «مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا » (آیه 32 سوره مائده) 

حنظله برای ما بیش از آنکه یک محصول فرهنگی هنری باشد یک ابزار مبارزه و رویارویی با دشمن است. 

درست است ناجی العلی فقط یک کاریکاتوریست و تولید کننده محصول فرهنگی بود ولی از دل تولیداتش حنظله ها متولد شد؛ حنظله‌هایی که در غزّه، کف میدان نبرد مردانه استقامت می کنندو از آن طرف حنظله هایی دیگر در کشورهای غربی، کف خیابان‌ها و دانشگاه‌های به‌نام، در حال مبارزه با نظام سلطه هستند… هزینه می‌دهند ولی تسلیم نمی‌شوند و فریاد مقاومت و آزادگی در برار استکبار جهانی سر می دهند و مقام انسان را به جایگاه خودش برمی‌گرداند… «وَ مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا» (آیه 32 سوره مائده)